سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روایت مظلومیت

بسمه تعالی

روایت مظلومیت

جون در رگ دشت کربلا جوشان شد

 خورشید فراز نیزه نور افشان شد

تاخون خدا فراز نیزه نور افشان شد

 هفتاد و دوبار آسمان ویران شد

خدا جدت محمد(ص) را آفرید تا جهل و جور بمیرد.آمدن محمد مرگ شرک و بت پرستی را در پی داشت.اغلال را از دست و پای جاهلیت زدگان گشود و جهان را از حلاوت محبت خدا پرکرد.

خدا خواست تا چهره آفرینش را روشن کند،جدت محمد را آفرید. او زندگی های مسخ شده مردم را با فطرت آشتی داد. صبح هدایت با «اقرا» آغاز شد.

حبیب خدا «محمد» جهان را از حلاوت محبت خدا پر کرد و زمان و تاریخ را از موج تکبیر آکند.

نام محمد بر بام جهان و در گستره زمین و زمان بلند باد.

نام پدر تو «علی» زینت تاریخ است، خورشید مهرش، دلهای عاشقاق فضیلت را روشن ساخته است.هردلی خانه مودت اوست. او که غدیرش ادعا نامه مظلومان همیشه تاریخ ، بر ضد سلطه های بیداد و جابرانه است. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه . . . دعایی که مرز میان«حب و بغض»علی را ترسیم می کند.

براستی اگر حریم غدیر شکسته نمی شد، پهلوی مادرت زهرا نیز شکسته نمی شد و خانه عترت آتش نمی گرفت. مادرت نیز مادر مظلومیت بود، همتای بی همتای علی (ع).

فاطمه، او که نام و یادش قاموس کرامت است و فرهنگ فضائل.

مظلومیت ، سند همیشه معتبر‌ آن سیده عالمیان است. عاطفه، مشقی است که سرمشق آن مادر تو «ام ابیها» است.

روح بزرگش ، شریک دردها ورنجهای بی پایان آن امام، پس از رحلت پیامبر بود.

مادر زینب بود. اینک نامعلومی قبر مادرت زهرا(س)بسیاری رازهای پنهان را معلوم می کند.

این ایام، به رنگ مظلومیت آن « مظلومه نخست»است.کشورمان را، ابر عزا فرا گرفته است. آسمان دلها نیز ابری است. . . و هوای دیدگانمان بارانی!

برادرت ، اباالفضل(ع)، کسی که رمز عاشقی و وفاداری را به ما آموخت.

خواهرتو زینب ، این آینه فاطمه نما. عصاره فضائل ، اسوه صبر و شهامت، تو با شهادت و خواهرت زینب با اسارت، هردو با هم،به نگارش کتابی سترگ دست زدید که سطر سطرٍ خونین آن،سرمشق آزادگی و الگوی شرف و جهاد و شهادت گشت.

آن روز ، تیری که از حرمله رها شد، نازکترین حنجره اصغر تاریخ را درید و تیغی که از پشت دیوار فرود آمد، علم دستهای عباس را قلم کرد و اشک‌ٍ مشک را جاری ساخت.

آن روز «حبیب» محبوب دلها شد. جانٍ جُون فدای امام گشت، دل مسلم تسلیم شهادت شد . سند حریت «حر» به امضای آزادگی رسید، کام تشنة شبه پیغمبر ، از دست جدش سیراب گشت. سهمی هم از شهد شهادت قسمت «قاسم» شد. آن روز روز تقسیم یا گزینش «نام» و « ننگ» بود.

مٍنا یک قربانگاه بود و کربلا قربانگاهی دیگر ، تنها هاجر و ابراهیم نبودند که «اسماعیل» را به مذبح آوردند، محمد و علی و فاطمه علیهم السلام _ نیز «حسین» را به قربانگاه عشق فرستادند. اگر ابراهیم و اسماعیل را می بایست آزمود، محمد(ص) و حسین(ع)را نیازی به آزمون نبود.

کربلا چیزی نبود جز تجسم مظلومیت حق و غدیر روز تبیین «حق»بود و «کربلا» صحنه ایثار «خون». کسانی در عاشورا حماسه آفریدند که غدیری بودند. و شهیدانی در مرگ ، «حسینی» مردند که در حیات « علوی » زیستند. این راه همچنان باقی است و پس از عاشورا نیز در بستر تاریخ امتداد می یابد.